شعرٍ شرمندگی
شرمندگی شعر...
پی نوشت:دوشنبه اولین باری بود که با تمام وجود دوربینی می خواستم که بو رو هم ضبط کنه...
وقتی که چند دقیقه آمده بود و رفته بود و بعد که من وارد اتاق شدم فکر کردم عطر جدید خریده، از بس که بوی گلی خوشبو همه جا را پرکرده بود...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر