ماه نفس گیر و کمرشکنی بود این ماه رمضان...ماه بی حس و بی حوصله، ماه بی هیچ نوستالژی...
خیلی ماه بدی بود، چه خوب که داره میره ...چه خوب که به این زودی ها نمیاد...ماه اعصاب خوردی، ماه زورگویی، تو سری خوری، پنهان کاری؛ nدروغ، ریاکاری، علافی و بیکاری...
ماهی که راننده تاکسی و اتوبوس وکارمند و کارگر له له می زد از گرما، روزه نبودند و مجبور بود به تظاهر...
راستی چی شد که اون حس معنوی از ایران رخت بربست؟ فقط خونه ما و بیست تا خونه آشنای دیگه ای که می شناسم اینطوری بود؟ تهران اینطوری بود یا همه جا؟...
انگار آخرین نشانه ش هم صدای ربنای شجریان بود که با قطعش برای همیشه تموم شد...
شاید بچه تر که بودیم با جهنم و بهشت خودمونو گول می زدیم و حالا که دیگه از پس خودمون بر نمیایم که همه چیز تموم شده...
اما خدا را شکر تموم شد و هیچکی ما رو افطاری دعوت نکرد، از اون افطاری های میلیونی که کوفتت میشه با فکر اینکه داری مال حروم کسایی رو می خوری که خیر سر نه نه و بابای حروم خورشون افطاری می دند تا گناهاشون رو بخرند...
امروز هر کی را دیدم نفسی به راحتی می کشید و می گفت خدا رو شکر که این ماه لعنتی! تموم شد...فکر کنم روزه خواران خیلی خوشحال تر از روزه دارانند به خاطر عید! راستی چرا اینطوری شد؟
فعلا که از شعر ورای خطیبان و واعظان راحت شدیم تا ببینیم بهانه بعدیشون چیه؟
امروز سرتاسر اتوبان همت رو پوستر زده بودند عکس آقا! و زیرش نوشته بودند همه با هم به نماز می رویم!! منظورشون از همه، خلق حزب اله بعلاوه هاشمی و سد حسنه ...می ترسم بیاد تو خطبه ها برای صدمین بار بگه «انتخابات تمام شده است!»
اونایی که ینگه دنیا در نوستالژی ماه رمضون های قدیم ایران یا اعتقادات پابرجاشون هرروز رو روزه گرفتند، کاش واسه عید فطر از این پوسترا بی نصیب نبودند تا ببینند چطور آدم از هر چی دین و مذهبه بالا میاره و قتی دین یه ابزار ایدئولوژیک و تو سر زدن بقیه میشه...
به هر حال اگه مثه ما درگیر سنت و مدرنیته اید، روزه نبودید اما فطریه میدید (یعنی بخشی که به خودتون ربط داره و شخصیه رو خودتون حل کردید و لی بخش اجتماعی و انسانیش رو قبول دارید) این فطریه هاتونو بدید به پاکستانی های بدبخت دربدر، البته به هلال احمر نه دزد اعظم ، کمیته امداد...
بگیر فطره ام اما مخور برادر جان
که من در این رمضان
قوت غالبم
غم بود...
مهدی اخوان ثالث
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر