۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

چند لحظه لطفا!

«مهم ترین عامل در نهادی کردن دموکراسی توانایی پرهیز از بحران های توان فرسای اقتصادی، اجتماعی و در عین حال فرصت دادن به فرایند یادگیری و اجتماعی شدن است که زمینه ساز روند دموکراسی به شمارمی آیند.

باید به خاطر داشت دموکراسی چارچوبی برای نظم بخشیدن به جامعه است نه یک سناریو.

ولی عاقلانه این است که به ایجاد نهادهایی بپردازیم که به توانایی بالقوه دموکراسی برای ایجاد درگیری دامن نزنند».

آدریان لفت ویچ، دموکراسی و توسعه، ترجمه احمد علیقلیان، طرح نو، ص 220

قرقیزستان و حوادثش همه را جو گیرکرده! انقلابی که با خشونت به ثمر نشسته بود با خشونت پایان یافت ...کفرم در می آید از جوگیری از اینکه ناگهان بالاترین لینک ها این می شود:تسخیر.صدا سیما!بهمین راحتی؟!بعدش چه؟پهلوی و م.وسوی و مجتبا خ امنه ا.ی و ح.سن خمینی و نوری زاده کاندیدا شوندو ما هم یکی را انتخاب کنیم تا دموکرات باشیم؟!در کشوری به این تکثر نژادی و با این همه دشمن آماده(نه از نوع توهم آقایان)؟

من طرفدار نظام نیستم اما وقتی خاتمی یا موسوی حرف از حفظ نظام می زنند (جدا از lمکنونات قلبی شان) بخاطر اینکه می دانم مشاورانی قوی از میان اندیشمندان دارند، درک می کنم که چرا اینگونه خواستار حفظ نظام می شوند. نظام یعنی آنچه نظم دارد،و نبودنش یعنی فاجعه و بهتر است از درون و ذره ذره همراه با ارتقا سطح آگاهی مردم تغییر کند تا اینکه ناگهان با حرکات انقلابی...ما هیچ آمادگی دموکراسی را نداریم...

ما اگر دموکراسی می خواهیم فقط خواستن شرط نیست. شروط پیش نیاز بدست آوردنش همان هاست که لفت ویچ گفته...

هرچند که در حال حاضر عملا در بحران اقتصادی( تورم بیکاری ورشکستگی پیاپی کارخانه ها...) و اجتماعی( اعتیاد، نابسامانی*...) به سرمی بریم و فاقد نهادهایی هستیم که از درگیری جلوگیری کند (گو اینکه اشخاص فعلا نقش این نهادها را اجرا می کنند!)

اما اگر ما ذره ای از بیکران غرب به اندیشمندان گوش می سپردیم، وضعمان بهتر از حالا بود...دیده اید ده ها سال است تمام کارشناسان و مسئولان ما بحران و فروپاشی غرب را پیش بینی می کنند ؟واقعیت این است که آنها همواره در بحرانند اما هیچ وقت فرو نمی پاشند...چرا؟خیلی راحت، آنها متفکران و اندیشمندانی دارند که این بحران ها را پیش بینی می کنند راه حل های احتمالی می دهند و کل سیستم در واقع به جای سرپوش گذاشتن آنها را می پذیرد و در دل بحران به پیش می رود.

*نابسامانی:در جوامعی که در حال گذار از جامعه سنتی به نوین هستند به تعبیر دورکیم نوعی آنومی(Anomie) یا نابسامانی اجتماعی رخ می دهد و بعبارتی مرز قواعد و الگوهای رفتاری بهنجار و نابهنجار در جامعه کاملا مشخص نیست و همین امر زمینه گسترش رفتارهای انحرافی،جنبش های اعتراضی و کاهش مسئولیت پذیری اجتماعی فراهم می نماید و تا زمانی که این گذار سپری نشده،نوعی بحران و عدم تعادل در زندگی اجتماعی مشاهده می شود و در نتیجه اعضای جامعه به جای اینکه به منافع جمعی و دیگران بیندیشند،فقط منافع آنی- فردی مورد توجه قرار می دهند که در نتیجه آن آسیب های جدی به فرد- جامعه در بلند مدت وارد می شود.


دوست نوشت:

هنوزم میشه قربانی این وحشت منحوس نشد

هنوزم میشه تسلیم شب و اسیر کابوس نشد

میشه باز سنگر از ترانه ساخت و به قرق سرنسپرد

هنوزم میشه عاشق شد و از ستاره مایوس نشد



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر