۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

قصه کوتاه4:گذر نامه

یک سال تمامه که از فاطمه دوره

فاطمه شاعر ستاد، همون که گفته بود «صدواقعه چون دوم خردادبسازیم...»

آخرین بار همدیگه رو وقتی به ستاد قیطریه حمله شد دیدند ،با چشم های سرخ از گاز فلفل...

یک ساله یکی ایران، یکی بیرون از ایران ،یکی 3ماه زندان، یکی خون به دل و چشم به راه...

آزادش که کردند گذرنامه ش را پس ندادند

دیروز زنگ زدند وگفتند که بره گذرنامه اش را پس بگیره،از فکر دیدن دوباره فاطمه خون توی رگ هاش دوید

اما گذرنامه ش را پس نگرفت، دوباره بازداشتش کردند...

آه اگر آزادی ترانه ای می خواند

کوچک

همچو گلوگاه یکی پرنده...

لازم به ذکر می باشد،نوشت:که محمد رضا جلایی پوررتبه اول کنکور سراسری سال ۱۳۸۱ در رشته علوم انسانی و طلای المپیاد ادبیات در سال ۱۳۸۰ دارا میباشد!!!

شرح ماوقع از زبان فاطمه در ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر