۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

فاحشه عزیزم

کشور عزیزمان این روزها به فاحشه ای تبدیل شده که بعد از اینکه مورد عنایت قرار گرفت، یک چیزی هم بدهکار است و هرکس از گوشه ای فحشی، ناسزایی، لگدی نثارش می کند...

کشور عزیزمان ایران را این روزها به فاحشه ای بدبخت و سرگردان تبدیل کرده اند...

لحظه ای که این دلال رابطه این مردک جهود عوضی، این دلاور هسته ای، یکی از دارایی های مهم مان را معامله کرد و دست های وزیر امور خارجه خودش و بزریل و ترکیه را بالا گرفت و همه برایش کف زدند ،قیافه نحسش رادیدید؟پر از شادی انجام یک ماموریت بود، ماموریت به فاک دادن ایران...


و زبان این ایران عزیز بسته شده، مطبوعاتش توقیف شده، فرزندان دلیرش در عرض 8سال جنگ به کام مرگ رفته اند و فرزندان معترضش در گوشه ای حبس شده اند و بقیه فرزندان چنان به نکبت و بدبختی گرفتار آمده اند که نفهمیدند چه برسرشان رفت ودیگر درٌی با شکلات عوض نشده، اینبار عزت مادرشان مبادله شده...

و فاسقان جنتلمن با ظاهرهای آراسته از اروپا و آمریکا و آسیا همه با ادعای صلح و روشن فکری بعد از انجام عمل مورد نظرشان امروز هرکدام پیامی می دهند و تفی بر سر ایران عزیز می اندازند و درخواست تسلیم کامل و اثبات ادعای صلح خواهی می کنند ...

وای برما، وای بر مام میهنمان....


پی نوشت:این نوشته تنها از سر درد بود و پر از درد...

به قول ننه رجب:

فرزندم رجب

تو که بزرگ‌ترین دستاورد من بودی

از دستم درآورده‌اند ننه

یاقی‌ش کشک است...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر