۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

متفکرانتقادی!

می خواستم بگم که مملکت آقا خیلی سفته!

این اتفاقایی که هی داره می افته هرکدوم یک بحرانه، می تونه یک کشور را بدهد هوا...اما می بینیم که آب از آب تکون نمی خوره...

مادر گرامی در باب این حاج آقا بازاری که می گویند به دست برادران جان برکف بسیج چاقوخورده و احتمالا خدابیامرز پیش پیش بهشت را هم با حوری هایش یک جا خریده، می گوید که «حقشونه! اون موقع که داشتند بچه ها مردم رو کف خیابون تیکه تیکه می کردند نشسته بودند در حجره هاشون ...حالا واسه مالیات جان برکف شدند!»

خوب بازار یعنی همین دیگه!

خنده دارش اینه که فردا خانوادش بیایند بگویند خدا رحمت کرده سبز بوده !یک چیزی توی مایه های شهید سبز!

اما در باب هنرمندا که رفتند پابوسی آقا...بقول آدرنو گفتنی «هنر همواره نیروی اعتراض انسانی علیه فشار نهادهای سرکوب کننده بوده است»...وای به وقتی که نمک با تب 39 درجه هم بگندد!بقول آقا فرجامی حالا رقصیدی، چرا اینقدر قر توی سینه و کمر؟!!!

پی نوشت:پروانه معصومی به آقا:مردم از این به بعد طور دیگری نگاهم می کنند، چون نیم ساعت با شما زیر یک سقف نفس کشیدم.(البته از اون لحاظ)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر