۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

کالیگولا



دیشب رفتیم تاتر کالیگولا ، نوشته آلبرکامو...عالی بود. هرچند من بدون هیچ پیش زمینه ای، تقریبا توی فیلمنامه ش گیج می زدم....لامصب هرجمله اش یک ساعت فکر می خواست...

سنگین بود...احتمالا باید یکبار دیگه هم بروم، که مقادیری سردربیاورم...اگرچه توی کار بازیگر نیستم اما باید بگم این صابر ابر خیلی خوب در حد چنین نقشی ظاهر شده بود،خیلی خیلی خوب...

از اول تا آخرکار حس می کردم یک جای کار می لنگد، بعد که سرچ کردم متوجه شدم بله! این فیلمنامه یک واژه اساساً اساسی را کم دارد :عدالت!

گویا شرط اکران حذف واژه عدالت از کل متن بوده!...حالا شما فکر کنید قصه امپراطوری که درپی جاودانه بودن ،مجنون شده و با اعدام و خون خودش را تسکین می دهد و این کار را از اطرافیان خودش شروع می کند بدون واژه عدالت چه می شود...


تاتر سه ساعت بود. وقتی تموم شد و آمدیم بیرون دیدیم که عمو قالی باف!!با علی معلم دم در سالن توی پارک ایستاده اند به گفتگو...از قالی باف خوشم می آمد از اول ...همون موقعی که توی برنامه صندلی داغ تاریخی ترین چاخانش را کرد( و همان موقع چشم های پدر بزرگوار که زمان جنگ هم رده اش بوده )با تمام توان از حدقه زد بیرون، اون تعداد نیروهای زیر دستش را در جنگ، در حد یک لشگراعلام کرد در صورتی که احتمالا گردان دستش بوده...اون موقع احساس کردم در حد یک سیاستمدار چاخان می کند، نه اینکه بگوید «ای بابا!تورم کجا بود یا اینکه ما توانایی مدیریت جهان را داریم »....می گوید« اصلاح طلب اصولگراست» در حالیکه تجربه نشان داده وقتی کاردستش باشد اصلاحات انجام می دهد، البته نه با استفاده از منطق با استفاده از زور!! (که البته گروهی از اندیشمندان براین باورند که کلاً در ایران برای تغییر ،این روش جواب می دهد!!اون حتی پسرش را که در حوادث انتخابات دستگیرشده بود با تهدید آزاد کرد ، یا مقام شهرداری را هم با همین روش بدست آورد اما بدست که آورد طرف مردم بود...(ای وای داره شبیه خود کالگولا میشه که!)

اینها را گفتم که بگویم وقتی داشتم به آقای شهرداری نگاه می کردم که کت شلوار می پوشد و می آید در خفا می نشیند و تاتر کالیگولا تماشا می کند و اجازه می دهد در سالن های شهرداری چنین تاتر مورد داری اجرا شود و وقتی توی پارکی چنان شلو غ بیرون می آید هیچ کس با نامه و التماس به سویش نمی دودو فقط تک و توک تشکری از او ، به خودم گفتم چی میشد آقا این اشتباه استراتژیک را مرتکب نمیشد و عنان را به جای محمود دست قالی باف می داد؟و ما هم بجای معین می رفتیم واسه اون فعالیت می کردیم؟(هرچند این خلاف باورهامون بود و هست)

مطمئناً اون مدیرهای هردو طرف را بکار می گرفت و کارها روی روال می افتاد و پیش می رفت و مملکت طبق معمول گل و گلاب و یک عده قلیل هم در زندان ها همچنان در راه آگاهی مردم جان می دادند و هیچ کس نمیفهمید...پس همان طور که میر ح سین گفت که خوشحال است که رای ها دزدیده شد چون به قیمت آگاهی مردم تمام شده، من هم خوشحالم که آقا استراتژیک ترین اشتباه زندگیش را مرتکب شدو مردم تا حدودی فهمیدند در پس پرده قشنگی که صداسیما بر روی چهره مملکت کشیده چه می گذرد...

شعرنوشت:

دوستم داشته باش

بادها در راهند

دوستت دارم ها

آه

چه کوتاهند....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر