شایان کوچولو می خواد بزرگ که شد یک مغازه داشته باشه ، که یه عالمه آدم دمش صف بسته باشند و مدادهاشون دستشون باشه و شایان توی مغازه با یک تراش رومیزی مداداشون رو بتراشه و 5 تومن بگیره...
این هم اثرات هنریش:
تابلوی فریاد !
تابلوی باران!
ورنه کو برگزیده ای که شاعرتر از این تشنه خلاص، از قاف و غین این همه قدغن بگذرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر