مادربزرگ آهی میکشه و میگه
«جوون هایِ حالا، بارشون خیلی سنگینه...فقط خدا کمکشون کنه...»
بعدنوشت: بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند،تاآیندگان ندانند بی عرضه گان این برهه از تاریخ ما بوده ایم...(خسروگلسرخی)
در ادامه مطلب نوشت: متن استعفای سالها پیش م।سو.ی واسه من خیلی جالب بود گذاشتمش البته با پاسخش.
و محمد نوری روحش شاد که شاد می کرد روح ما را:(
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر