۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

بسپاریم


مادربزرگ آهی میکشه و میگه

«جوون هایِ حالا، بارشون خیلی سنگینه...فقط خدا کمکشون کنه...»


بعدنوشت: بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند،تاآیندگان ندانند بی عرضه گان این برهه از تاریخ ما بوده ایم...(خسروگلسرخی)


در ادامه مطلب نوشت: متن استعفای سالها پیش م।سو.ی واسه من خیلی جالب بود گذاشتمش البته با پاسخش.

و محمد نوری روحش شاد که شاد می کرد روح ما را:(

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر