کاش این آلمانی ها هشت پاشون رو قرض می دادند به ما ببینیم اوضاع مملکتمون چی میشه؟
فردا قرار بود بازار یه ختم اساسی واسه اون حاج آقا توی مسجدوسط بازاربگیره و خلاصه بازار تعطیل بشه و دیگه معلوم نمیشد بازارکه با هم متحد بشه و احتمالا مردم کنجکاو هم برن بشون بپیوندند ،تهش از کجاسردرمیاره...مسلما این رو ما فقط نمی دونیم هاشمی ثمره و مشایی و رحیمی و کردان خدابیامرز و البته محمود هم می دونستند، این شد که یک دفعه هوا به شدت گرم شد و کشور دو روز تعطیل....بلاخره یه آب باریکه نفتی هست میاد و میره کارمند کارهم نکرد که نکرد...
میگم هوا گرم هست البته و کل بازدهی ادارات رو که حساب کنی فکرنمیکنم یک ابسیلون از کل پول آب و برقش بشه اینه که کارمندها و بچه های دانشجوشون و خانم بچه ها همه باهم زیر یک کولر توی خونه باشند بسیار بیشتر به صندوق دولت کمک میشه که هرکدوم جداگانه زیر یک کولر توی یه جایی بنشینند و انرژی مصرف کنند...
اما این تعطیلی هم جز سندهای جنایت احمدی است!!!
دکترخانیکی می گفت قبل از انقلاب یک گربه هم که گوشه جوب می افتاد می مرد ، مردم رودست بلندش می کردند و توی خیابون ها شعار می دادند «این سند جنایت پهلوی است!»
پی نوشت یک:کی گفته کشورتوی بحرانه؟!!!هژده تیر و اعتصاب و بازار و ایست بازرسی شبانه برادران بسیج وتعطیلی دوروزه همه جا و ...نه آقا!
پی نوشت دو:هژده تیرپارسال روزی بود که تا دم مرگ ترسیدم...وقتی توی 16آذر ، خیابانی که راه به هیچ جا ندارد هیچ دری نیست که بزنی...هیچ اداره ای نیست که توش بری و هیچ دیواری نیست که ازش بالا بری بین برادران شلنگ به دست بسیج و نیروهای گارد گیرکرده بودم...زهره پرکردم...فک می کنید چطوری نجات پیدا کردم؟
یکی از برادران بسیج به جای اینکه شلنگ را بکوبد به من، دو دستی کوبید توی سرخودش! و گفت اینجا چه غلطی می کنی؟ آخه چکارکنم ؟و با ویراژهای جنون امیزموتورش من رو فراری داد:)
دوست نوشت:
این روزها دیوانه ام
دیوانگی م را ببخش...
ممنون به خاطرتاترکالیگولا:)
بعدنوشت:
این هم حرکت یک دوست توی آلمان که انگار اون هم آرزوی من رو داشته:)البته توازن قوا وجود نداره یعنی یا ابید جای عکس اقا ،محمود باشد یا جای عکس میرحسین یک رنگ سبز!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر